جدول جو
جدول جو

معنی حجر موسی - جستجوی لغت در جدول جو

حجر موسی
(حَ جَ رِ سا)
رجوع به حجر قبر موسی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ جَرِ مِ نِ)
حکیم مؤمن گوید: بنون بعد از میم و قبل از فا، سنگی است که از نواحی مصر آرند شبیه بسنگ ریزه و ابلق از الوان مختلفه، طلای سائیدۀ او با آب باعث بی حسی عضو میگردد -انتهی. داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: قیل انه کالزیتون حجماً و انه یوجد بمنف من اعمال الجیزه اذا طلی به العضو ذهب حسه فلایشعر بالقطع -انتهی. و در مفردات ابن البیطار آمده است: قال دیسقوریدوس: هو حجر یوجد بمصر بالمدینه التی یقال لها منف (منفیس) و هو فی عظم حصاه و فی الحجر الواحد منه الوان مختلفه و قد یقال انه اذا سحق هذاالحجر و بل و لطخ به علی الاعضاء التی یحتاج الی قطعها و کیها منع من الوجع بابطاله الحس
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ مَوی ی)
حجارۀ مشویه. آهک زنده. کلس. جیر. نوره. ابن البیطار گوید: حجاره مشویه، هو الجیر، غیر المطفاءو هو الکلس -انتهی. و صاحب اختیارات بدیعی گوید کلس است. رجوع به کلس شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سا)
نوعی تفنگ قدیمی ساخت ایران
لغت نامه دهخدا
(شَ جَ رَ / رِ یِ سا)
اشاره است به درختی که از آن به موسی پیغامبر ندا آمد که: یا موسی انی انالله رب العالمین. (قرآن 30/28) : دیه بوصیر به زمین الفیوم که مقام شجرۀ موسی (ع) و قتلگاه مروان الحمار بود بر بیست فرسنگی مصر است بر غربی نیل. (نزهه القلوب ص 253)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
نام مردابی به خوزستان
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ مَکْ کی)
بیرونی در ذیل فصل فی ذکر اشباه الزمرد گوید: و منها حجر مکی و هو حجر اخضر صلب منعقد اصم. (الجماهر ص 169)
لغت نامه دهخدا
نوعی تفنگ سرپر قدیمیوجه تسمیه ی این نام مأخوذ از اسامی دو
فرهنگ گویش مازندرانی